عثمان بن حنیف مىگوید: مرد نابینایى خدمت پیامبر(صلی الله علیه وآله) آمد و از نابینائى خویش شکایت کرد. پیامبر (صلی الله علیه وآله) فرمود: وضو بگیر سپس دو رکعت نماز بخوان و بعد از نماز بگو:
«اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ وَأَتَوَجَّهُ إِلَیْکَ بِمُحَمَّدٍ نَبِیِّ الرَّحْمَةِ یَا مُحَمَّدُ إِنِّی أَتَوَجَّهُ بِکَ إِلَى رَبِّکَ لِیُجْلِیَ عَنْ بَصَرِی. اللَّهُمَّ شَفِّعْهُ فِیَّ وَشَفِّعْنِی فِی نَفْسِی».
«خداوندا! از تو مىخواهم و محمّد (صلی الله علیه وآله) را که پیغمبر رحمت است واسطه قرار مىدهم اى محمّد (صلی الله علیه وآله)! تو را شفیع خود در درگاه خداوند قرار مىدهم تا چشمم را پر نور گرداند. خداوندا! شفاعت او را درباره من بپذیر و نیز شفاعتم را درباره خودم پذیرا باش».
عثمان بن حنیف مىگوید: طولى نکشید ]و از مجلس برنخواسته بودیم [که مرد آمد در حالیکه گویى اصلا نابینا نبوده است.
امام محمّد باقر (علیه السلام) فرمود: نابینایى خدمت رسول خدا (صلی الله علیه وآله) رسید حضرت به او فرمود: آیا دوست دارى خداوند بینائیت را به تو بازگرداند؟ عرض کرد: آرى. فرمود: وضو را با آداب و شرایط بگیر، سپس دو رکعت نماز بخوان و بگو:
«اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ وَأَرْغَبُ إِلَیْکَ وَأَتَوَجَّهُ إِلَیْکَ بِنَبِیِّکَ نَبِیِّ الرَّحْمَةِ. یَا مُحَمَّدُ! إِنِّی أَتَوَجَّهُ بِکَ إِلَى اللهِ رَبِّی وَرَبِّکَ أَنْ یَرُدَّ عَلَیَّ بَصَرِی».
«خداوندا! از تو مىخواهم و به سوى تو مشتاقم و پیامبرت را به درگاهت شفیع قرار مىدهم که پیغمبر رحمت است اى محمّد (صلی الله علیه وآله)! تو را شفیع قرار مىدهم در پیشگاه خدایى که پروردگار من و توست تا بینایى ام را به من برگرداند». پیامبر از مکانش بلند نشده بود که نابینا برگشت در حالیکه خداوند بینایىاش را به او بازگردانده بود
اللهم صلی علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم